بیاض

  یا خالق 

 وَإِذْ قَالَ مُوسَى‏ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تَذْبَحُواْ بَقَرَةً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُواً قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَهِلِینَ‏ (67)

قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِىَ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لا فَارِضٌ وَلَا بِکْرٌ عَوَانٌ بَیْنَ ذَ لِکَ فَافْعَلُواْ مَا تُؤْمَرُونَ‏ (68)

بقره 67و68

و (بخاطر بیاورید) هنگامى که موسى به قوم خود گفت: خداوند به شما فرمان مى‏دهد (براى یافتن قاتل) ماده گاوى را ذبح کنید، گفتند: آیا ما را به تمسخر مى‏گیرى؟ (موسى) گفت: به خدا پناه مى‏برم از اینکه از جاهلان باشم.

(بنى‏اسرائیل به موسى) گفتند: از پروردگارت براى ما بخواه تا بر ما روشن کند که آن چگونه (گاوى) است؟ (موسى) گفت: همانا خداوند مى‏فرماید: ماده گاوى که نه پیر و از کار افتاده باشد و نه بکر و جوان، (بلکه) میان این دو (و میان سال) باشد. پس آنچه به شما دستور داده شده (هر چه زودتر) انجام دهید.

شاید داستان گاو در بنی اسرائیل از آن قصه‌های تمام نشدنی است.حتماً گوساله یا گاو سامری را هم می‌شناسید.

در قرآن بهانه‌های بنی اسرائیلی بروشنی آمده است و درسی برای ما اگر عبرت بگیریم!

قبل از این آیات داستان بهانه‌جویی این قوم که ظاهراً موسی از آنها بسیار دلخور شده و از ایرادگیری آنها به تنگ آمده دیده می‌شود.

و همه داستان برای مسلمانان بعنوان یاد‌آوری بیان گشته است تا حواسشان جمع کرده و چنین بهانه‌جویی نکنند.

ابتدا بنی اسرائیل که مائده آسمانی و غذایی کامل و بسیار مقوی و بهشتی از آسمان برایش نازل می‌شد برایشان سوژه‌ای شد که بهانه جویی کنند

گفتند به موسی از خدایت بخواه که برایمان پیاز و سیر و عدس و خیار و نباتات طبیعی  و.... فرود آورد و ما بر یک غذا دیگر تحمل نمی‌کنیم!

چون چنین شد پروردگار از آنها خواست که به قریه(بیت‌المقدس) فرود آیند ولی از خدا بخواهند که آنها را ببخشد که خداوند توبه پذیر بزرگ است.

و همین‌ها بودند که باز به استهزاء کلمه را تبدیل کردند و بجای کلمه حطّه (طلب بخشش و عف و استغفار) حنطه(گندم) بکار بردند و خداوند آنها را مجزات کرد.

می‌بینیم که این قوم در بدکرداری و بهانه‌تراشی تکتاز است و شاید هم می‌خواهد تا قیامت چنین باشد.بهانه های بنی اسرائیلی

اما داستان این گاو که در اینجا به آن اشاره شد و درسهایی که لازم است از آن بگیریم.

وقتی که آن قتل انجام گرفت و نتوانستند قاتل را شناسایی کنند از موسی خواستند که قاتل را از طریق وحی مشخص کند.

و خداوند گفت که گاوی را ذبح کرده و گوشت آن به مرده زنند تا زنده گردد و قاتل خویش را مشخص کند حالا عمد و غیر عمدش را بگذاریم.

( ببینید حجت خدا در همینجا مشخص است که قرار نیست بدون وسیله و رابطه  و دلیل کاری را انجام دهد یک چیز (گاو) را اینجا مشخص می‌کند برای کشف جرم و جنایت، جوابی برای اهل وهابیت که توسل را کفر می‌دانند در حالی که توسل در شیعه در طول خداپرستی است نه در عرض پرستش و شرک . هزاران نمونه دیگر نیز می‌توان نام برد که حجت آفرینش چنین است که در درگاهش بدون واسطه نرویم و....)

اما نکته همینجاست که دستور روشن و مشخص بود که چه عملی باید انجام گیرد

ولی کسی که بخواهد بهانه بگیرد که احتمالاً قاتل را هم می‌شناخته و بدین طریق می‌خواسته راهی برای فرار پیدا کند بهانه جویی را شروع می‌کند غافل از آنکه این کار او کمکی به او نخواهد کرد فقط برای خودش تنگناهی درست خواهد نمود.

اگر هر گاوی در اینجا کشته می‌شد مسئله روشن می‌شد

اما ایرادهای بنی اسرائیلی شروع شد و کار دست بهانه گیران داد.

پس از موسی خواستند که نوع گاو را مشخص کند پس ندا شد به موسی که گاوی باشد نه پیر نه جوان.

پس بجای اطاعت امر باز بهانه گرفتند که از خدا بخواه که رنگش را نیز مشخص کند.

پس موسی گفت خداوند می‌فرمایید رنگش زرینی باشد فرح بخش و خوشآیند.

می‌بینید که افرادی که می‌خواهند عملی را انجام ندهند هی بهانه می‌گیرند و کسانی که در اطاعت امر خداوند خاشع‌اند امر را سهل انجام می‌دهند و نه بهانه می‌گیرند و نه کار را بر خود سخت می‌نمایند  برعکس کسانی که می‌خواهند امری را اطاعت نکنند.

خجالت هم خوب چیزی است باز از موسی خواستند که از خداوند بخواهد چگونگی گاو را کامل روشن کند

 پس خداوند فرمود که آن گاو نه آنقدر به کار رام باشد که زمین شخم زند و اب به کشتزار رساند و......

آنقدر ادامه پیدا کرد این بهانه گیری که در عالم فقط یک گاو بیشتر با این مشخصات پیدا نشود این یعنی اینکه کار را بر خود سخت کردن

اگر در انجام اولین فرمان هزاران گاو برای کشتن و اطاعت امر موجود بود در بهانه اولی به هزار رسید و بهانه‌های بعدی آنرا به صد و ده و یک رساند.

امام اگر بخواهیم ادامه این داستان را هم بشنویم و نتیجه‌ای که من در ابتدا گفتم برسیم چنین است.

در پی پیدا کردن آن گاو بسیار تجسس کردند و نیافتند و باز هم جستند و ندیدند و آنقدر گشتند تا بالاخره گاو مورد نظر پیدا شد و فهمیدند که جز این گاو دیگر گاوی نیست که چنین مشخصاتی که گفته شده داشته باشد حتی اگر بسیار بجویند چون چنان مشخصات آنرا گرفته بودند که راهی برایشان نمانده بود

در حالی که اگر بدون بهانه در اولین دستور خداوند هر حیوانی که نامش را گاو می‌گفتند ذبح می‌کردند خداوند هیچ بر آنان خرده نمی‌گرفت که چرا این گاو را کشته‌اید و منظور من این نبود! این در ادامه آیات مشخص می‌شود که به پیامبر اسلام می‌گوید این قوم چنین هستند که دستورات و آیات قرآن را گرفته و به رای خود تفسیر می‌کنند و به تو نمی‌گروند پس داستان نشان می دهد که عمل بنی اسرائیل غلط بوده است و جزء بهانه گیری نبوده است.

در هر حال خلاصه داستان چنین شد که وقتی از صاحب گاو خواستند که گاو را به آنها بفروشد مالک گاو هم پسری بود جوان و با ادب گفت که گاو را نمی‌فروشد خریداران چون دیگر گاوی برای خود نمی‌دیدند هی قیمت را بالا می‌بردند دست آخر با تواضع گفت که باید از پدرش بپرسد چون به سراغ پدر رفت و آمد گفت پدرش خواب است و خریدارند همه درها را زدند و نتیجه نگرفتند و تا پدر از خواب بیدار شد و پسر از او اجازه گرفت قیمت گاو با وزنش یکسان شده بود پس قوم ناچار پرداختند و گاو را خریدند.

حجت خداوند چنین است که قبل از درخواست همه چیز طبیعی است ولی بعد از آنکه درخواست مشخص گردید دیگر قابل تبدیل نیست اگر چنین شود خداوند سخت مجازات خواهد کرد گردنکشان و بهانه گیران را.

در قضیه شتر صالح هم همین اتفاق افتاد تا قبل از درخواست معجزه خداوند بر آن قوم دستوری نداده بود ولی بعد از انجام شدن معجزه خداوند بر قوم صالح ضیق گرفت که آب چشمه یک روز از آن شتر و یکروز از قوم

و وقتی شتر را کشتند عذاب هم بر آنها نازل شد.

و قوم موسی هم وقتی که بهانه غذا گرفتند پس غذا بهشتی را از دست دادند و به بیت‌المقدس وارد شدند ولی بجای توبه موسی را مسخره کردند و خداوند آنها را مجازات کرد.

ظاهراً این اسرائیلی‌ها با اسلافشان یکی هستند و در بهانه جویی می‌خواهند دست آنها را از پشت ببندند.

ولی کور خوانده‌اند خودشان را به تنگنا می‌رسانند و راهی نیز برای برگشت نمی‌گذارند

به امید روزی که این قوم و هم کیشانشان و حامیانشان دچار عزاب الهی گردند و مردم مظلوم فلسطین از دستشان نجات یابد.

همانطور که موسی چنین خواست.


   بسمه تعالی   

احمد آباد روستایی است قدیمی در شمال انار با فاصله 4 کیلومتر و مردمی سخت کوش و فعال در تمام زمینه‌ها و جنبه‌های مذهبی و در راستی معروف.دارای پمپ‌بنزین و شرکت تعاونی کشاورزی فعال و نمونه در استان و همچنین دارای مرکز پستی و اولین پست‌بانک شهرستان می‌باشد.

این متن از کتابی است از:

 وزارت دفاع ملی

سازمان جغرافیائی کشور

 اداره جغرافیائی

بنام:

فرهنگ جغرافیائی

 آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران

انار

جلد94- چاپ یکم

برگ       NH-40-5سال 1358(در داخل جلد 1357)

البته قابل ذکر است که آنچه بعنوان تعداد جمعیت و... که در این کتاب آمده و آنطور که در مقدمه این کتاب آمده مربوط به گروهی پژوهشگر است که در سال 1353 در فارس سرگرم کار شده و نتیجه کار آنها 138 جلد شده که طبق یک نقشه راهنما(شکل در پستهای قبل آمده است)  می‌باشد که هیچ مبنای اهمیتی قابل ذکری برای نقاط نیست بدین جهت این مجلد هم که بنام انار ثبت است فقط می‌توان مرکزیت نقطه را مشخص کند نه اهمیت جمعیتی دارد نه اهمیت تقسیمات کشوری. برای پیدا کردن هر نقطه یا شهر و آبادی ما ماید در نقشه محل آنرا و سپس براساس حروف الفبا آنرا می‌توانیم پیدا کنیم.

لذا این مجلد کتاب  شهر شهربابک و روستاهایی از رفسنجان و ... را در بر گرفته است.

 دیگر نقاط جغرافیایی از قبیل دشت و رود و کوه و.... در همان روستاهایی که کنار آن است توضیح داده شده است.(در مورد احمد آباد بدون هیچ دخل و تصرفی از این کتاب در صفحه 2الی 2 چنین بیان شده است). حتی با اینکه رسم‌الخط کتاب به من نمی‌خورد و ... برای امانت با سختی سعی کردم عین نوشته در آید( با این حال پرانتز سبز از من است) مثل چسباندن حروف و غیره در آینده من در نوشته جدید توضیحات و اشتباهات این متن را می‌آورم و علل آنرا بررسی می‌کنم امیدوارم که فرصت اجازه دهد.

اما احمد آباد در این کتاب:

احمدآباد         AHMADABAD 

ده از دهستان انار، بخش حومه، شهرستان رفسنجان، استان کرمان

طج(طول جغرافیایی)  َ17   55ْ، عج(عرض جغرافیایی) 54َ  30ْ، ارتفاع م(ارتفاع متوسط)1395متر.کویری، گرم خشک در 5 ک م(کیلومتری)شمال انار .

جمعیت: 23خانوار سرشماری????(????ه.ش)135تن.

زبان: فارسی

دین:اسلام؛ شیعه 

کار و پیشه:کشاورزی،کارگری و فرشبافی؛ فرشها با طرح کاشان و اصفهان .

کشت:آبی؛ آب از چاه نیمه پرف.

فرآورده‌ها: گندم؛پنبه،یونجه، تره‌بار و پسته.

رستینی‌ها:درختان اسکنبیل و بوته‌های درمنه.

دارای خانه انصاف و 2 مسجد،

مردم این روستا ازشرکت تعاونی آبادی انار استفاده می‌کنند.


بسم الله الرحمن الرحیم

خداوندا! دل ما را چه شده است.

خدایا! ما را چه شده است.

همزبانی دل و زبان را فهم نداریم

خودت این همراهی را در این روزهای خوب به انجام برسان

اگر در این دعا کل منظور همه هست

پس چرا به دیگران دیدی دیگر داریم

و دلمان را از غیض آنها پر کرده‌ایم

اگر کل منظور هر کسی است

پس چرا کینه دیگران را در دل می‌پروریم و بر زبان آنها را دعا می‌کنیم

خدایا! پروردگارا ! ای رب رحمان! خودت آنچه را که بزبان می‌آوریم در این دعا در قلبهایمان نیز قرار ده

پروردگارا! ما را آنسان کن که دلمان از هر پلیدی و غیض خالی

و پر از مهر و محبت شود

در این عید در پیش

همدیگر را برای سلامت جسم و نفس و جان بسیار دعا کنید

التماس دعا

دعای آخر هم با هم بخوانیم در این ماه پر برکت.....


اللهم ادخل علی اهل القبور السرور

اللهم اغن کل فـقـیـــر

اللهم اشبع کل جائع

اللهم اکس کل عریان

اللهم اقض دین کل مدین

اللهم فرج عن کل مکروب

اللهم رد کل غریب

اللهم فک کل اسیر

اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین

اللهم اشف کل مریض

خدایا ! بدیها و کاستی های ما رو به وسیله غنای ذاتی خود بپوشان و به خوبی و حسنه مبدل گردان

زیرا که تویی خدای دانا و توانا و رحیم لایزال.


   بنام ایزد منان  

 

او اینجا تنها کسی است که برای یک حرکت منظم همواره خود در خط اول قرار گرفته.متخصص واقعی کم است اما یکی‌اش هم بزرگ است.

هرچه فکر می‌کنم که او چه دارد که سالها برقرار است? جوابی جز این اندیشه برایش نمی‌یابم.

باز هم این تفکر را ادامه می‌دهم که شاید جوابی دیگر بیابم.

انگار این سخترین کار من شده است.

حتماٌْ جوابی برای آن خواهم یافت!

اینک طلائه داری او را باور می‌کنم.

ای کاش جوابی برای آن پیدا کنم.

وای که چه لج‌باز می‌نماید و این فکرهای من درجا می‌زند.

بالاخره تا آنروز که گره افتاد در کاری ? همه اشاره به او کردند و مرا حواله به او دادند.

او درد را می‌دانست و شکافت مسئله را و سپس حل کرد به راحتی.

او تخصص داشت و به یک کلام زیبا متخصص بود در کار و دانش خود.

یافتم جواب خود که او از چه روی محترم است و متواضع.

و او یک متخصص متواضع متعهد بود.


بنام خدای کعبه

علی جان این ضربت را چرا چون دیگر ضربات در تمام جنگ ها و غزوات قبل نتوانستی تحمل نمایی

آیا نخواستی ملاقات کنی فاطمه سلام الله علیه را با پهلوی شکستهبه خدای کعبه که رستگار شدم

و خجالت بکشی که سالمی!

آیا نخواستی زهرا اطهر را ملاقات کنی با بازوی ورم کرده

و خجالت بکشی که بازویت تواناست

آیا  خواستی مسمار و سینه زهرا را  جواب دهی

آیا.............

علی جان برای زهرا فرق شکافته هدیه بردی

که بگویی اگر تو این همه ظلم و ستم کشیدی من هم!

.

.

.

فزت و رب الکعبه از مولود کعبه برای ماندن تا انتهای عالم

چه زیباست

و چه تکرار ناپذیر است .........

 

شهادت مولای متقیان علی علیه السلام بر همه مسلمین جهان بخصوص شیعیان او تسلیت باد


بنام خدای کعبه

علی جان این ضربت را چرا چون دیگر ضربات در تمام جنگ ها و غزوات قبل نتوانستی تحمل نمایی

آیا نخواستی ملاقات کنی فاطمه سلام الله علیه را با پهلوی شکستهبه خدای کعبه که رستگار شدم

و خجالت بکشی که سالمی!

آیا نخواستی زهرا اطهر را ملاقات کنی با بازوی ورم کرده

و خجالت بکشی که بازویت تواناست

آیا  خواستی مسمار و سینه زهرا را  جواب دهی

آیا.............

علی جان برای زهرا فرق شکافته هدیه بردی

که بگویی اگر تو این همه ظلم و ستم کشیدی من هم!

.

.

.

فزت و رب الکعبه از مولود کعبه برای ماندن تا انتهای عالم

چه زیباست

و چه تکرار ناپذیر است .........

 

شهادت مولای متقیان علی علیه السلام بر همه مسلمین جهان بخصوص شیعیان او تسلیت باد


   یا حق الیقین   

چندی روزی که توفیق زیارت علی ابن موسی علیه السلام حاصل شد و اموری دیگری هم باید بعمل می‌اوردم ناچاراً مسیر وکیل آباد و حرم را طی می‌کردم.AWT IMAGE

البته هر سال این مسیر را به عللی چند باری طی می‌کردم اما امسال مسیری هر روزه و تکراری و هفتگی شد و همین مسئله باعث شد که طاقتم طاق شده و از آن نتوانستم تعریف نکنم!

شاید خود اهالی مشهد دیگر برایشان عادی شده باشد و خیلی اهمیت نداشته و یا یادشان رفته باشد که این قطار شهری چه سالی باید مسافرین و همشهریان را جابجا می‌کرد.

اوایل که مهندس تقی زاده یادش بخیر می‌خواست هتل سحاب را در گلستان حصار راه‌اندازی کند وعده آماده شدن مترو را تا سال 84 داد که این مسیر انتهای بلواروکیل‌آباد تا حرم 20دقیقه طی خواهید کرد!

 از آن سال تا کنون هرسال که گاهاً چند بار رفتیم مشهد مقدس از این قطار شهری خبری نشنیدیم. حالا گیر کار کجاست حتماً مثل همان کوچه ما شده ولی چون در بلوار وکیل‌آباد این مترو از زمین بیرون است بیشتر انسان را حرص می‌دهد چرا؟ چون سالهاست که ایستگاه‌ها ساخته شده‌اند ریلها گذاشته شده و هزاران تاسیسات دیگر همینطور روی زمین دارد زنگ می‌زند و عمرشان تلف می‌شود خیلی از این وسایل وقتی قطار در آینده نامعلوم بخواهد بکار افتاد باید تعویض شود چرا که همین حالا آنقدر کهنه و زنگ زده شده‌اند که قابل استفاده نیست در آینده که دیگر حساب معلوم است!

 بدین صورت وقتی که خدا خواست و مترو راه‌افتاد دیگر هیچ چیز آن نو نیست مگر اینکه واگنها نو باشند، امیدواریم.

مشهد در انتظار مترو دارد میمیرد

 

 

 

باید دید مردمی که این مسیر را در روز حداقل دوبار طی می‌کنند بجای دوتا بیست دقیقه چند دقیقه وقت می‌گذارند در این هفته که من طی طریق می‌کردم با هر نو وسیله‌ای که آنرا رفتم و یا آمدم کمتر از یکساعت و بیست دقیقه نشد چه شخصی چه تاکسی و چه واحد... در این حداقل چه اعصاب خوردی که ندارد اگر هوا هم گرم باشد دیگر بدتر هیچ کس حتی حال نگاه به دیگری هم ندارد تا چه رسد سلامت را جواب دهد یا جابجا شود که رد شوی، با بک حساب سرانگشتی در هفته بیش از 14 ساعت عمر در همین ترافیک و دود و دم و هزار کوفت و زهرمار دیگر تلف خواهد شد در سال هرانسان 700 ساعت یعنی 60 روز از سال که کم کنید سال شما به 300 روز تقلیل خواهد یافت حالا دیگر هزینه‌ها بکنار سوال از مدیریت شهرداری مشهد این است که چرا عمر یک عهده زیادی از مردم و مسافرین را با تاخیرات پروژه نابود می‌کنید.

 اما جالبی قضیه این است که در هفته دولت شهرداری بجای خبر خوش مثلاً امسال یک مقدار از مسیر را آماده کرده و راه خواهد انداخت! یک نمایشگاه پرطمطراق برپا کرده‌ بود و پر از عکس که ما چه‌ها کرده‌ایم و بهمان نموده‌ایم.

 اما از همه آن چه‌ها کرده آنها همین بود که من گفتم که یک صدم هم نگفتم! سه سال تاخیر در افتتاح مسیر تا کنون و چقدر دیگر تاخیر داشته باشد الله‏واعلم.

  یک روزی در صد متر مسیر وکیل آباد یک خودرو پیدا نمی‌شد اما اکنون در صد متر آن صد خودرو بیشتر در حال تردد است. یعنی اگر این مترو درست شده بود دیگر خودروها برای حرکت در این مسیر نباید این ترافیک سنگین را تحمل کنند و شعار و عکس و تصویر پل و ریل و... درد مردم را دوا نمی‌کند باید شیرینی کار را در عمل به مردم چشاند با بموقع اجرا کردن طرحها و نا با عکس و تصویر و شعار رادیو تلویزیون.

مثل تبلیغات ایرانسل که بجای کیفیت بخشی به موبایل و خطوط خود و هزینه کردن به ساخت ‌آنتن و گسترش شبکه خود در تلویزیون از دادن خودرو گرفته تا هواپیما و... به استفاده کنندگان خود می‌گوید.شما نمی‌خواهد به من هواپیما بدهید یک آنتن بزیند یک شهر کرمان مرکز استان را لااقل پوشش بده بقیه شهرها به جهنم. 

ببخشد داشتم در مشهد سیر می‌کردم یکباره رفتم کرمان شما بجای آن شعارها یک خط این مترو را راه‌بیاندازید که تمام تاسیسات آن کهنه شده و باد و باران و خاک آنها را نابود کرده است.

 یکی نیست بپرسد از من که هنوز مشکل کوچه خودت را حل نکردی می‌خواهی به مشکل مترو مشهد برسی.

 به من فرق نمی‌کند مشکل کوچه‌ام با شهر مشهد گفتم که مشکل هر کسی مشکل ماست!

در ثانی من در مشهد که هستم ناچاراً باید این مسیر را طی کنم پس مشکل من هم هست 14 ساعت کم

نیست کلی میشه.................کارهای عقب افتاده ......... انجام داد.