هنگامه سفر است راه در پیش و بنه بر پشت، میدانی که سخت مینماید و چشم ترسان از آن.
اما
همت است، ترس نیست پس هیچ مینگرم و عدم مینگارم چرا که این برایم هیچ
است. در برابر غم آن روز، روز هیهات منالذله. آیا چنین نیست؟ بل که هست.
میپایم، یعنی که پایندهام بر جا ایستاده استوار
و محکم، میباید که پیروز شد همچنان در گیر خودم، حتماً نخواهم ترسید ؛
استوار همچون کوه در جا ایستاده از کدامین هیاهو بترسم نخواهم ترسید از
آنها، این مردم همراهم هستند آنها نیز چنین هستند یکجا و برجا راحت باش
هرگز برخود هیچ بیمی به دل راه مده استوار باش؛ استوار باشیم میدانم و بر
آن عزم دارم هرگز شکست نخواهیم خورد. راه باز میشود؛ پابرجا و پیروز.