در همین آغاز سخن یک مثال بزنم؛ اگر بخواهید با یک کارد قطعه گوشتی را ببرید و نبرد چه میکنید، حتماً در کند بودن کارد شک میکنید؛ و آنرا به سوهان و سنگ حواله میدهید، کمی از دم آنرا میگیرید و تیغه آنرا تیز و صیقل میدهید آنگاه اگر وارد بوده باشید کاردی تیز دارید که گوشت را میبرد و تیز است.
کشاورزان وقتی بیل نویی را میخرند معمولاً خیلی تیز نیست به مرور زمان که با آن کار میکنند و بیل با خاک و ماسه تماس زیادی پیدا میکند صیقلی شده و تیز نیز میگردد؛
چاقو و کارد و اره و ... نیز برای برش دادن نیاز به صیقل دارد، اما صاف و صیقل دادن این همه دو نکته همراه دارد؛ اول: جسم خود صیقل پذیر باشد یعنی اینقدر استحکام داشته باشد که بشود صیقل داد و صیقل آن کار کرد داشته باشد، دوم: برای صیقل باید به یک جسم سختتر و محکمتر از خود کشیده و اصطکاک داده شود جسم دوم آج و برجستگی دارد.
در آهن و فولاد این خاصیت است که دارای استحکام بوده و وقتی صیقل داده میشود میتوان برای بریدن و صاف کردن بکار برد خود در این میان نابود و خرد نمیشود، کارد و چاقو و بیل و کلنگ و از آن ساخته میشود.
انسان و بدن و روح نیز چنین است البته چون مثال نزدیکی نداشتم یک مثال دور زدم و لابد فهم را آسانتر میکند.
اگر بدن انسان صیقل نخورد یعنی با سختی اصطکاک داده نشود یک تن لش است که در برابر سختیهای روزگار زود خورد و خمیر میشود و برای آن کارکردی و اطمینانی وجود ندارد، معمولاً انسانهای چالاک مورد تشویق و ترغیب و احترام هستند نه شل و فشل!
شاید بعضی صیقلها راه دیگری میگشایند مثلاً صیقل دادن شیشه آنرا براق و شفاف میکند و کدورتها را از بین میبرد کدری یک عیب است و شفافیت و براقی یک حسن.
قلب شفاف که دارای کدورت نیست یک حسن و امتیاز محسوب میشود و برعکس قلبهای مکدر و ضمخت یک عار مثل شیشه کدر و تار که دید را کم میکند.
دریچههای دل با جسم بهم وصل هستند؛
این همه که شمردم شاید همه بدانید و من هم قصد گفتن چیزی که شما نمیدانید نیستم
همانطور که میدانیم دانستهها هم باید گفته شود در تذکر نفعی است که بزرگان اینقدر سفارش به آن کردهاند
وگر نه دانستهها زیادند و همه میدانیم چرا عمل نمیکنیم؟
این تذکرها شاید ما را وادار به عمل کند پس وقتی تذکر چنین خاصیتی دارد ما همانقدر که به دانستن اهمیت میدهیم باید به تذکر نیز اهمیت و ارزش قائل باشیم.
اما بدن و تن و جان که بهم وابستگی شدید دارند چگونه صیقل مییابند
آیا راهی برای صیقل آنها وجود دارد؟
بله همانطور که میدانید و باز یک تذکر است،
زوره یک راه صیقل جسم و جان و دل است
که جسم را تیز و برنده و قلب ها را شفاف و بینا میکند
روزه سوهانی است که از یکطرف جسم را میساید و زنگارها را میبرد و در طرف دیگر قلب را شفاف میکند.
اصطکاکی که ایجاد میکند خواص بسیار دارد
هم برندگی ایجاد میکند و مقاومت میبخشد
جسم انسان بخصوص شکم یک خاصیت نادر دارد، با سختی و کم خوری نه اینکه برایش بدی بوجود نمی آورد که برعکس باعث فعالیت درست آن شده و از کوچکترین ذره بیشترین فایده را میبرد
و از همه مهمتر با کوچکتر شدن خود تناسب را بوجود میآورد
وقتی بی حد و حصر میخوریم و مینوشیم یک لذت آنی نصیب میشود ولی وقتی کم و کمتر میخوریم و مینوشیم لذت دایمی بوجود میآوریم و این به تمرین نیاز دارد.
خوردن و آشامیدن هنر نیست بلکه کم و درست خوردن و نوشیدن یک هنر است.
و روزه سعی دارد این را به ما نشان دهد و هدیه دهد.
روزه صیقل میدهد و شفاف میکند بشرطی که با تمام شدن روزه باز جسم محکم و صیقلی شده را خراب نکیم باز نازش نبریم و به بیراه هدایتش نکنیم،بلکه بگذاریم در غلطک درست حرکت کند.
سفره دل که حالا مچ شده و کوجک را به دشت تبدیل نکنیم؛ پرخوری را متوقف کنیم!
یک ایست!
یک ایست درست به خوردن و نوشیدن خودمان بدهیم.
روزه در پی این است که دل صیقل و شفاف شود؛ ما باید این شفافیت را نگهدار باشیم.
تا همه چیز را درست ببینیم نه کدر و تار؟
جسم صیقل خورده ما با روزه توان بیشتری پیدا میکند با کوچکترین سختی از جاده خارج نمیشود خود را با کوچکترین بیراه به هلاکت نمیاندازد در کوچکترین دست انداز چپ نمیشود.
روزه همان نیاز بدن است به سختی.
همانطور که انسان نیاز به خواب و خوراک دارد نیاز به فشار و سختی هم دارد.
بیایم خود را با روزه تقویت کنیم. صیقل بدهیم و شفاف شویم.
بیایم با صوم خودمان را صبور کنیم که گنجی است بسیار ارزشمند و گوهربار.
روزه انواع دارد که باید همه آنها را بدست آورد ؛
روزه شکم و چشم و زبان و قلب و ....
با روزه خود را سبک کنیم از اغیار و کدورتها و بدعتها و بارهای اضافی و کدورتهای دنیوی.
فریضه صبر- روزه- که از آن باید استعانت جست، تمرین استقامت و هوشیاری و چالاکی و تیزپایی در آوردگاه دنیااست.
و اگر اول مرتبه آن روزه شکم است، نهایت آن، روزه قلب است چندان که امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود «روزه قلب بهتر از روزه زبان و روزه زبان بهتر از روزه شکم است».
ماه مبارک رمضان، ماه فعال کردن و حساس کردن قلب است و تیز کردن و ژرفا بخشیدن نگاه آدمی به هستی و پس دیوار دنیا، آنجا که بزرگترین زلزله فعال می شود و باید سبکبار بود تا رست و رستگار شد. اگرنه، به فرمایش حضرت زهرا(س) «روزه به چه کار آید برای روزه داری که زبان و گوش و چشم و اعضای خود را مراقبت نکرده باشد»؟
البته روزه شکم بکار آید اما در حد همان سخن من و وقتی زهرای مرضیه(س) میگوید چکار آید آنقدر شفاف شده که چیزی را که ما میگویم در برابر چیزی را که او میبیند مثل هیچ است.
من کنار کوه کوه را بزرگ بینم اما سفینه نشین در مدار کوهها را رشته میبیند و کوه را هیچ؟