سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیاض

بسم الله الرّحمن الرّحیم
شعر زیر از حسان(حبیب اله چایچیان) آمده است:
خیمه ماه محرم زنده شد در دل ما                
 باز نام تو بود زینت هر محفل ما
جز غم عشق تو ما را نبود سودایی                    
 عشق شیرین تو آغشته به آب و گل ما
مکتب خلقت ندارد چون حسین(ع) آموزگاری            
 این چراغ آسمانی نو انسان ساز دارد
مات 72 ملت از دو و هفتاد اویند                    
 در کجا فرمانده 6 ماهه یک سرباز دارد؟
محبوب خدا حسین(ع) و مطلوب حسین(ع)            
 سر بر نی و تاج سر هر خو حسین(ع)
با نیزه و تیر و سنگ، مضروب حسین(ع)                
 مجروح لبش زی ضربت چوب، حسین(ع)

شعری که به عرض می‌رسد مربوط به جانگدازترین لحظات عاشورا – غروب عاشورا و غارت خیام – است.
کربلا تیره گشت و پر آشوب                    
 کرد عمر حسین(ع) چونکه غروب
گرد غم شد بر آسمان ز زمین                    
 آسمان خون گریست زین آشوب
شد گِل آلود و سرخ، آب فرات                    
 و احسینا نوشت وقتِ رسوب
پهنة کربلا به خود لرزید                        
 چونکه بنیاد عقل شد مخروب
زیورِ عرش بر زمین افتاد                        
 آن خدای یگانه را محبوب
اسبِ بی صاحب حسین(ع) آمد                    
 حال راکب عیان از این مرکوب
خون چکان، سر به زیر و شیحه زنان                 
 پای کوبان و زین او مغلوب
وه که در دست بدترین بدان                    
 کشته شد مرد خوبتر از خوب
مرگ یک زندگانی ابدیست                    
 هر که را خدا بود مطلوب
در حقیقت، حسین(ع) غالب شد                    
 وان گنه پیشه ظالمان مغلوب
آه از آن دم که لشکرِ دشمن                    
 حمله ور شد به خیمه وقت غروب

علامه امینی(ره) فرمود: حضرت سید الشهداء علیه السلام، خیام را طوری تعبیه کرده بود که خاندانش محفوظ بمانند و فقط یک راه باریکه‌ای بود که از آنجا به خیمه تشریف می‌برد و بعد به میدان می‌رفتند. وقتی به خیمه حمله شد اسبهای دشمن از همین باریکه راه وارد خیام شدند و پایکوبی کردند. اطفال حسین(ع) هم از همین راه باریک می‌خواستند به طرف بیابان فرار کنند.

صد یک ماجرای این غارت                    
 نبود در کتابها مکتوب
با همه کوششی که دشمن کرد                     
 معجز زینبی(س) نشد مصلوب
آتش افکند بر حریم امام(ع)                    
 قوم نادان و گمره و مغضوب
بر سر تشنگان دشتِ بلا                        
 ریخت باران سنگ و آتش و چوب
خاندانی که بود پرده نشین                    
 محترم، سایه پرور و محبوب
شده پراکنده در بیابانها                        
 خسته و دلشکسته و مرعوب
تا که شد نور زینبی(س) جاذب                    
 وان پراکندگان به دو مجذوب
لیک زینب(س) نیافت هر چه شمرد!
 دو تن از کودکان در آن آشوب
خفته و جان سپرده در بن خار                    
 با لبی خشک و دیده‌ای مرطوب
یک دل و اینهمه پریشانی!                     
 مات و حیران ز صبر او ایوب
آفرین بر شجاعت زینب(س)                    
 پیشِ آن ضربه‌های طاقت کوب
حجت بن الحسن(عج) همیشه « حسان »            
 گرید از یاد عمه مضروب

پایان بخش عرضم جدیدترین شعر من است، زبان حال حضرت زینب علیها سلام است. همه شهداء و حتی حضرت سیدالشهداء(ع)، یک روز بود هر چه بود سختی هایشان ولی بمیرم، زینب علیها سلام هم آن عاشورا را، هم کوفه و هم شام و تمام مصایب اسارت را تحمل نمود. زبان حال حضرت زینب(ع) است در میان خیمه‌های سوزان بعد از غارت.

به دشت کربلا جمعی پریشان ماند و من ماندم            
 فراز نیزه‌ها آوای قرآن ماند و من ماندم
منِ غارت زده، خسته، ز هر سو راه من بسته            
 ز یاران خیمه‌ها خالی، بیابان ماند و من ماندم
بگوش من طنین افکن، صدای اکبر(ع) و قاسم(ع)            
 که دایم اشک ریزانم، به دامان ماند و من ماندم
مشکل ترین لحظات خانم زینب(س) وقتی بود که آن دختر خردسال حسین(ع) عمه‌اش را سؤال پیچ می‌کرد.
دلم خون شد خداوندا از این اشک عزاداران                
 به دنبال پدر، یک طفل گریان ماند و من ماندم
به خاک و خون دو بازوی بلند و پرچم و مشکی(کنار نهر علقمه)    میان شعله‌ها،  یک فوجِ عطشان ماند و من ماندم
ز تیری بسته شد راه گلوی تشنه لب، اصغر(ع)            
 رباب از این جفای خصم، حیران ماند و من ماندم
ز طوفان بلا گلهای سرخ من، همه پرپر                
 از این طوفان مرا یک سر و عریان ماند و من ماندم
به هم پیوست جوشان چشمه‌های خون و دریا شد            
 در آن گردابه‌ها گل، موج و طوفان ماند و من ماندم

نمانده طاقتم دیگر که ببینم قتله گاهش را                
 برفت و این دل بی تاب و سوزان ماند و من ماندم
معمولاً اگر خرمنی گل باشد(در یک محلی) بعد این خرمن گل را ببرند، عطرش می‌ماند، بوی خوشش می‌ماند.
 لذا پایان عرضم است، زبان حال حضرت زینب(س).
« حسان » گویی که این مصرع زبان حال زینب(س) بود.         
 تهی شد با غم از گل، عطر جانان ماند و من ماندم

صلی الله علیک یا ابا عبدالله و رحمه الله و برکاته.
اَللّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدٍٍ و ال مُحَمَّدٍ

یا ثارالله

قسمتی را جستجو نتوان کرد

راهی را طی نتوان کرد

بحری را غوطه‌ور نتوان شد
یا حسین
آسمانی را تعریف نتوان کرد

کوهی را فتح نتوان نمود

اینجا حیاتی دیگر پیداست

اینجا راهی بس دشوار

گداری بس پر شیب

شیری ژیان در کمین

پروازی بسوی روشنایی

در پی آب حیاتی

یا در حیات دوباره آب

تشنگی همه را گلو فشرده

طفل شش ماهه عطشان را

کس نتواند بال زدن دید

آیا می‌شود دهان چسبیده از خشکی را....

بل نامردمان را

حرمله و تیر سه شعبه را

آه از نامردمی‌ها

آه از بی‌حیایی‌ها

آه از نامرادی‌ها

آه از این همه نامردی

خیانت و خباثت

هوس بازی و ترس

دو رنگی و چند رنگی

بی‌فایی و فلاکت

رنگی است تیره و همه‌گیر

برایم تعریف کن از زیبایی

از روبروی حق و باطل

از پیروزی و شکست

از ماندن و رفتن

از عاقبت و فرجام

زشتی و زیبایی

رهی است دور

پیداست از آنجا روشنایی

تاریکی را نکاو

مدار را نگاه کن

حقیقت پیداست

چون روز

اگر پیدا نبود که حر بر نمی‌گشت

چشمانت را بسته‌ای

راه پیداست

روشنایی افق را در نوردیده

چشمانت را باز کن خواهی دید.

حبیب و زهیر

ادهم و بشر

جابر و جناده

جندب و جوین

حجاج و حلاس

زاهر و زهیر

سوار و شبیب

سعید و  بریر

عائد و عامر

عبدالله و عبیدالله

عبدالرحمان و عمار

قاسم و قاسط

کردوس و کنانه

مسلم و مسعود

نصر و نعمان

عمرو و نافع

سلمان و حجاج

یزید و حنظله

عابس و شوذب

عبدالرحمان و وهب

زیاد و عقبه

یحیی و منجح

..... و .....

هفتاد و دو یار از سحر گذشتن و به صبح رسیدن

و برایشان می‌خوانیم

السلام علیک یا ابا عبدالله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی جمیعا سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم
السلام علی الحسین
وعلی علی بن الحسین
وعلی اولاد الحسین
وعلی اصحاب الحسین


یا مشهود

قسمتی از مفاهیم زیارت ناحیه  مقدسه

سلام بر کسی که؛ دعا متسجاب است در زیر گنبد حرمش.

سلام بر کسی که؛ قرار داد خداوند شفاء را در خاک شریفش.

سلام بر کسی که؛ امامان از نسل اویند.

سلام بر کسی که؛ پسر خاتم الانبیا.

سلام بر کسی که؛ نسل او  همه از پاکان هستند.

سلام بر کسی که؛ پیشوای دین است.

سلام بر کسی که؛ ساکن کربلاست.

سلام بر کسی که؛ ظالمانه خونش ریخته شد.

سلام بر کسی که؛ با خون زخم‌هایش غسل داده شد.

سلام بر کسی که؛ گریبانهایش چاک خورده.

سلام بر کسی که؛ لب‌هایش از عطش خشکیده.

سلام بر کسی که؛ فرشتگان آسمان بر او گریه کردند.

سلام بر کسی که؛ بدنش به خون آغشته شد.

سلام بر کسی که؛ حرمت خیمه‌هایش شکسته شد.

سلام بر کسی که؛ جان‌ش رنج‌ها دیده.

سلام بر کسی که؛ روح‌ش ربوده شده.

سلام بر کسی که؛ شکسته شد پیمانش.

سلام بر کسی که؛ شکسته شد حرمتش.

سلام بر کسی که؛ فرزند شیرخوارش با تیر سه شعبه شهید شد.

سلام بر کسی که؛ بدنهایی برایش شهید شدند که لباسهایشان به غارت رفت.

سلام بر کسی که؛ سرهایشان بالای نیزه رفت.

سلام بر کسی که؛ زنان خیام حرمش به بیرون شتافتند.

سلام بر کسی که؛ خونش ریخته شد. 

سلام بر کسی که؛ اعضاءاش تکه تکه شد.

سلام بر کسی که؛ سه شبانه روز بدن پاکش در آفتاب افتاد.

سلام بر کسی که؛ شهید شد تا اسلام بماند.

سلام بر کسی که؛ نماند که ذلیل گردد.