سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیاض

یا حنان

گفت گفتن ندارد که تقصیر اوست

گفتم چرا که گناه از کدام است

گفت تعریف ندارد اگر گردن نگیرد

گفتم چرا که سر دارد و آغاز پس کیست پشت این ابتکار

گفت کس نباید که ادعا کند تقصیر را

گفتم راهی باید جست در آغاز

گفت در شان من نیست چنین گفتار

گفتم بسی شرمنده از اینهمه شکسته نفسی در تقصیر

گفتن ندارد که تو آغاز و شروع و ادامه گناهی هستی بنام تکبر در بی ادعایی


الله اکبر

آنچنان انسانهای متکبر نزد افکار مردم خوار می باشند که خود بیخبرند و نادان.

وقتی انسان حسن روحانی را که در چشم مان کوچک بود آنرا ریز و بی مقدار کرد که دیدیم او خودش را تافته جدا بافته از مردم می بیند!

برعکس کسانی که خود را چون مردم می بینند هر روز عزیزتر و بزرگتر بلکه بزرگوارتر می شوند

چقدر این انسانها حقیر هستند که در خود نخوت را پرورش میدهند

در تعجب هستم که او چگونه چنین لباسی را پوشیده عمامه نموده و هنوز یا قرآن را مطالعه نکرده و یا مثل همان جماعت جمود جاهلیت قرآن را حفظ کرده ولی در او جز ذلت و کفر نیفزوده.

آیا او یک امیر در کشور اسلامی است کاش یکبار نهج البلاغه را نه فقط نامه امیرالمومنین به مالک اشتر را مطالعه میکرد و میدید از امیر اسلامی تا او ، فاصله از جنگل تا یک ویروس داخل یک میکروب هم بیشتر است.

وای بر چنین کسی که بر ما آزموده شد


یا عظیم

در تعجب کار بی تا کرده اند

رمز امروز را باز کرده اند

فردا را چاپ کرده اند

خطی که نگارش داده اند

شاید شیدا دیده اند

من و مار گزیده دیده اند

امروز را تاب آورده اند

دیر یا زود بوده اند

کم و زیاد کرده اند

پدرها را زندان کرده اند

مادرها را برده اند

تکه ها کرده اند

وقت را

جا را

آسمان و زمین

همه را تکه تکه کرده اند

اینها از کجا بحران دیده اند

شاهی و پادشاهی کرده اند

امیران بی لیاقت

وصله های ناجور دنیا

شرم را پاره کرده اند

از عربیت مانده اند

زبان خود را فراموش کرده اند

مرگ بهترین لعنت برای آنها

سود آنرا فریاد کرده اند


یا مقدر

دریا کناره داره

کوه به دامنه ادامه

دره میانه داره

جوی به سبزه آراسته

غروب در پهنای افق پیدا

طلوع در مشرق هویدا

نخلستان به بیابان صفا

راهی که میانه آسان

عمری است که پیدای پنهان

ترکیب هر چیز در جای خود

عزیز و زیبا این هم حکم نهایی


یا رحیم

شاید هیچ کس نمی توانست فکرش را هم بکند که یک دفاعی در کشور پیدا شود و مدافعانی پیدا کند از قشری دیگر

ولی پیدا شد و افرادی را در این خط به صف کرد که ناباورانه به دفاع از سلامت جامعه برخاستند سخت و جهادی

درود بر مدافعان سلامت که جان خود را در کف اخلاص قرار دادند تا سلامت جامعه تداوم پیدا کند

سلام بر شما و عمل ایثارگرانه شما.

حالا در این کشور می توان فکر کرد کارهای بزرگی را این مردم قادرند انجام دهند بشرطی که بزدلانی که ناحق بر مسند ریاست تکیه زده اند آنها را سرکوب نکند و به آنها بها بدهند و اگر آنها را یاری نمی کنند لااقل برایشان مانع نباشند

درود به پرستاران و پزشکان زحمت کشی که هدف خود را والا قرار دادند و دست از چرب و نرم دنیا شستند و خودرا به درجه شایسته قابل تقدیر در نزد خلق و خالق رساندند


بسم رب الشهدا

چگونه می شود یک جهانی را تکان داد

چگونه می شود جهانی را به طرف خود متوجه کرد

جزء اخلاص در عمل ممکن نیست

سردار دلها یک عمر در این معنی بود

و در این معنی در هر عملی پا گذاشت

و در همین معنی جزء حق ندید

و راهی را انتخاب کرد و عمل نمود که بسیار سخت است و نتیجه آن بسیار شیرین

شهادت در راه حق پاداش چنین کسی است

وای بر ما ماندگان و مشغولین به دنیا

آیا جنازه ای را بیاد دارید که عتبات و مشهد و شلمچه و تهران و کرمان (منظورم چندین کشور و شهر) آنرا تشییع کنند و حتی رئیس یک کشور درخواست داشته باشد که به آنجا هم برود و تشییع شود ولی امکانات و زمان اجازه ندهد

این یک معنی در معنی است و آن اخلاص در عمل است که دلها را فرامیگیرد


یا کریم

دیواری کوتاه در نزدیکی آن مناره کمی قامت بلندها را حیران خود می کرد. هنوز کسی آن گربه را نتوانسته بود در روی آن بلندی دیوار کوتاه دنبال کند چون بسرعت در بالای آن متاره خود را نمایان میکرد.

سبز بود اما نه به سبزی سفره هفت سین، همه در عجب بودند که رنگ این گربه چرا چنین به سبزی نشان می دهد بخصوص در غروب آفتاب ؟ اصلاً درست بود این دیدن.

در بچگی خواهر کوچکمان می گفت گربه ها را اذیت نکنید که خدا خیلی ناراحت می شود در این فکرها بودم که چند بچه گربه که از زمان تولد در  منزلمان جا خوش کرده بودند اعصاب برایمان نگذاشته بود در آن غروب همه بچه گربه ها را از سالن خانه بیرون کردم اما یکی خود را زیر دیگ آش ایستاده در کنار دیوار  قایم کرد نه زورم می رسید که دیگ را حرکت دهم نه بچه گربه از زیر آن بیرون می آمد یک ترکه بلند درخت انار پیدا کردم و از یک طرف به سمت بچه کربه می زدم که از طرف دیگر بیرون بپرد یا برود اما او سماجت کرد نمی دانم چه شد صدای ناله او را شنیدم و دست ازش کشیدم.

روز بعد جنازه بچه گربه در زیر دیگ تمام وجوم را سوزاند هنوز غم آنرا احساس میکنم!