بیاض

بنام یار

وفات کریمه کویر تسلیت باد

ساروز وفات شهادت گونه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیه) را به همه دوستداران خاندان اهل بیت و پیروان حق تسلیت می گویم

و این نوشته را جهت آشنایی با این کریمه اهل بیت تقدیم می دارم

ما را حرمی است وآن « قم » است وبه زودی بانویی از فرزندان من به نام فاطمه در آن دفن خواهد شد . هر کس او را زیارت کند بهشت بر او واجب شود.     امام صادق (ع)

 خلاصه ای از زندگی حضرت فاطمه معصومه (س):

نام شریف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر مکرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نیز هست . لذا حضرت معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از یک مادر هستند.

ولادت آن حضرت در روز اول ذیقعده سال 173 هجرى قمرى در مدینه منوره واقع شده است. دیرى نپایید که در همان سنین کودکى مواجه با مصیبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا (ع) قرارگرفت.

در سال 200 هجرى قمرى در پى اصرار و تهدید مأمون عباسى سفر تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این که کسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه ببرند راهى خراسان شدند.

یک سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (س) به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. این جا بود که آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زینب(س) پیام مظلومیت و غربت برادر گرامیشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى رساندند و مخالفت خود و اهلبیت (ع) را با حکومت حیله گر بنى عباس اظهار مى کرد. بدین جهت تا کاروان حضرت به شهر ساوه رسید عده اى از مخالفان اهلبیت که از پشتیبانى مأموران حکومت برخوردار بودند،سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت(س) معصومه را نیز مسموم کردند.

به هر حال ، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س)بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسید: از این شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم که مى فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ما است. بزرگان شهر قم وقتى از این خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند; و در حالى که «موسى بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعرى» زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى کشید و عده فراوانى از مردم پیاده و سواره گرداگرد کجاوه حضرت در حرکت بودند، حدوداً در روز 23 ربیع الاول سال 201 هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلى که امروز «میدان میر» نامیده مى شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسى بن خزرج» زانو زد و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد.

آن بزرگوار به مدت 17 روز در این شهر زندگى کرد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود. محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام «بیت النور» هم اکنون محل زیارت ارادتمندان آن حضرت است.

سرانجام در روز دهم ربیع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربع الثانى» سال 201 هجرى پیش از آن که دیدگان مبارکش به دیدار برادر روشن شود، در دیار غربت و با اندوه فراوان دیده از جهان فروبست و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند .مردم قم با تجلیل فراوان پیکر پاکش را به سوى محل فعلى که در آن روز بیرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشییع نمودند. همین که قبر مهیا شد دراین که چه کسى بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشکل شدند، که ناگاه دو تن سواره که نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پیدا شدند و به سرعت نزدیک آمدند و پس از خواندن نماز یکى از آن دو وارد قبر شد و دیگرى جسد پاک و مطهر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاک نهان سازد.

آن دو نفر پس از پایان مراسم بدون آن که با کسى سخن بگویند بر اسب هاى خود سوار و از محل دور شدند.

بنا به گفته بعضی از علما به نظر مى رسد که آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت رضا (ع) و امام جواد (ع) باشند چرا که معمولاً مراسم دفن بزرگان دین با حضور اولیا الهی انجام شده است.

پس از دفن حضرت معصومه(س) موسى بن خزرج سایبانى از بوریا بر فراز قبر شریفش قرار داد تا این که حضرت زینب فرزند امام جواد(ع) به سال 2?? هجرى قمرى اولین گنبد را بر فراز قبر شریف عمه بزرگوارش بنا کرد و بدین سان تربت پاک آن بانوى بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبیت (ع). و دارالشفای دلسوختگان عاشق ولایت وامامت شد.  

 هر کس (حضرت معصومه علیه السلام ) را در قم زیارت کند ، چنان است که مرا زیارت کرده است

امام رضا (ع)

هر کس عمه ام (حضرت معصومه علیه السلام ) را در قم زیارت کند ، بهشت پاداش او است .

 امام جواد (ع)


   بسمه تعالی   

عباس آباد روستایی است  در   شمال شرق انار با فاصله یک 1کیلومتری شهر انار  و بعلت نزدیکی به شهرستان انار مهاجرت زیادی از آن به شهر انجام گرفته و از طرفی این روستا قدیمی توانسته در دوره جدید با مهاجرت مقاومت نموده و باقی بماند این روستا یک شهید بنام حسین عبدالهی(شهدای انار ردیف77) تقدیم این نظام و دفاع مقدس نموده است.

دارای شورای مستقل و دهیاری هم می‌باشد. و مسجد  امام حسین علیه السلام زینت بخش روستاست.

جمعیت این روستا امروزه حدود222 نفر

و تعداد 56خانوار .

دارای 9 ضبط پسته بوده و متاسفانه دارای هیچ مغازه و محل تجاری نیست که علت آن نزدیکی به شهر می‌تواند باشد. از امکانات برق و تلفن و آب آشامیدنی برخوردار بوده ولی تاکنون مردم روستا از گاز محروم بودند که در طرح جدید سال90 انشاءالله از این نعمت نیز برخوردار خواهند شد.

این متن از کتابی است از:

 وزارت دفاع ملی

سازمان جغرافیائی کشور

 اداره جغرافیائی

بنام:

فرهنگ جغرافیائی

 آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران

انار

جلد94- چاپ یکم

برگ       NH-40-5سال 1358(در داخل جلد 1357)

البته قابل ذکر است که آنچه بعنوان تعداد جمعیت و... که در این کتاب آمده و آنطور که در مقدمه این کتاب آمده مربوط به گروهی پژوهشگر است که در سال 1353 در فارس سرگرم کار شده و نتیجه کار آنها 138 جلد شده که طبق یک نقشه راهنما(شکل در پستهای قبل آمده است)  می‌باشد که هیچ مبنای اهمیتی قابل ذکری برای نقاط نیست بدین جهت این مجلد هم که بنام انار ثبت است فقط می‌توان مرکزیت نقطه را مشخص کند نه اهمیت جمعیتی دارد نه اهمیت تقسیمات کشوری. برای پیدا کردن هر نقطه یا شهر و آبادی ما ماید در نقشه محل آنرا و سپس براساس حروف الفبا آنرا می‌توانیم پیدا کنیم.

لذا این مجلد کتاب  شهر شهربابک و روستاهایی از رفسنجان و ... را در بر گرفته است.

 دیگر نقاط جغرافیایی از قبیل دشت و رود و کوه و.... در همان روستاهایی که کنار آن است توضیح داده شده است.(در مورد  عباس آباد  بدون هیچ دخل و تصرفی از این کتاب در صفحه ??ال ??  چنین بیان شده است). حتی با اینکه رسم‌الخط کتاب به من نمی‌خورد و ... برای امانت با سختی سعی کردم عین نوشته در آید( با این حال پرانتز سبز از من است) مثل چسباندن حروف و غیره در آینده من در نوشته جدید توضیحات و اشتباهات این متن را می‌آورم و علل آنرا بررسی می‌کنم امیدوارم که فرصت اجازه دهد.

اما     عباس آباد   در این کتاب:

عباس آباد    ABBASABAD  

ده از دهستان انار، بخش حومه، شهرستان رفسنجان، استان کرمان

طج(طول جغرافیایی)  َ17  55ْ، عج(عرض جغرافیایی) 53َ  30ْ، ارتفاع م(ارتفاع متوسط)1402متر.کویری، معتدل خشک در 3 ک م(کیلومتری) شمال انار .

جمعیت: 25 خانوار سرشماری????(????ه.ش) 87 تن از طایفه‌ی جدید.

زبان: فارسی

دین:اسلام؛ شیعه 

کار و پیشه:کشاورزی،کارگری و فرشبافی(8دستگاه)،فرشها با طرح کاشان .

کشت:آبی؛ آب از چاه نیم ژرف.

فرآورده‌ها: گندم،جو،پنبه و پسته.

رستینی‌ها: درختان اسکنبیل؛ پوشش گیاهی برای چرای دام.

مردم این آبادی وابسطه بشرکت تعاونی روستایی آبادی انارهستند.


   بسمه تعالی   

رضا آباد روستایی است  در  جنوب شرق انار و امین شهر با فاصله 3کیلومتری امین شهر در جاده امین شهر به رسول آباد و بیاض و تقریباً خالی از سکنه شده و امروز چند خانوار افغانی در آنجا ساکن هستند . و بیشتر ضبط های پسته حسین آباد در اینجا واقع شده‌اند بعلت نزدیکی به شهر و داشتن امکانات ایجاد انبار و....

این متن از کتابی است از:

 وزارت دفاع ملی

سازمان جغرافیائی کشور

 اداره جغرافیائی

بنام:

فرهنگ جغرافیائی

 آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران

انار

جلد94- چاپ یکم

برگ       NH-40-5سال 1358(در داخل جلد 1357)

البته قابل ذکر است که آنچه بعنوان تعداد جمعیت و... که در این کتاب آمده و آنطور که در مقدمه این کتاب آمده مربوط به گروهی پژوهشگر است که در سال 1353 در فارس سرگرم کار شده و نتیجه کار آنها 138 جلد شده که طبق یک نقشه راهنما(شکل در پستهای قبل آمده است)  می‌باشد که هیچ مبنای اهمیتی قابل ذکری برای نقاط نیست بدین جهت این مجلد هم که بنام انار ثبت است فقط می‌توان مرکزیت نقطه را مشخص کند نه اهمیت جمعیتی دارد نه اهمیت تقسیمات کشوری. برای پیدا کردن هر نقطه یا شهر و آبادی ما ماید در نقشه محل آنرا و سپس براساس حروف الفبا آنرا می‌توانیم پیدا کنیم.

لذا این مجلد کتاب  شهر شهربابک و روستاهایی از رفسنجان و ... را در بر گرفته است.

 دیگر نقاط جغرافیایی از قبیل دشت و رود و کوه و.... در همان روستاهایی که کنار آن است توضیح داده شده است.(در مورد  رضا آباد  بدون هیچ دخل و تصرفی از این کتاب در صفحه ?1ال ?1  چنین بیان شده است). حتی با اینکه رسم‌الخط کتاب به من نمی‌خورد و ... برای امانت با سختی سعی کردم عین نوشته در آید( با این حال پرانتز سبز از من است) مثل چسباندن حروف و غیره در آینده من در نوشته جدید توضیحات و اشتباهات این متن را می‌آورم و علل آنرا بررسی می‌کنم امیدوارم که فرصت اجازه دهد.

اما     رضا آباد   در این کتاب:

رضا آباد    RREAABAD  

ده از دهستان انار، بخش حومه، شهرستان رفسنجان، استان کرمان

طج(طول جغرافیایی)  َ22  55ْ، عج(عرض جغرافیایی) 50َ  30ْ، ارتفاع م(ارتفاع متوسط)1400متر.کویری، گرم خشک در 10 ک م(کیلومتری) جنوب خاوری انار .

جمعیت: 8 خانوار سرشماری????(????ه.ش)64تن.

زبان: فارسی

دین:اسلام؛ شیعه 

کار و پیشه:کشاورزی،باغداری و فرشبافی،فرشها با طرح کاشان و اصفهان.

کشت:آبی؛ آب از کاریز و چاه نیم ژرف.

فرآورده‌ها: گندم،پنبه و پسته.

رستینی‌ها: درختان اسکنبیل؛در پوشش گیاهی برای چرای دام.

مردم این آبادی از دبستان وشرکت تعاونی روستایی حسین آبادربهره می‌گیرند.


بسم الله الرحمن الرحیم

 

وَوَاعَدْنَا مُوسَی‏ ثَلَاثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَقَالَ مُوسَی‏ لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ‏

142 اعراف


وما با موسی، سی شب (در کوه طور، برای نزول تورات وآیات الهی) وعده گذاشتیم و آن را با (افزودن) ده شب کامل کردیم، پس میعاد پروردگارش چهل شب کامل شد و موسی (پیش از رفتن به این وعده‏گاه) به برادرش هارون گفت: در میان امّت من جانشین من باش (و کار مردم را) اصلاح کن و از راه وروش مفسدان پیروی مکن!



چهل از قدیم یک مفهوم کامل شدن را دارد مثل مرد تا چهل ساله نشود هنوزکامل نیست یا پختی لازم را ندارد و چهل ستون قلعه 40 دختر چهل کلید و... نمونه های از چهل هستندو چهل در ادیان یک قداست خاص داشته مثل چهل یاور یا چهل روز یا اربعین حسینی یا چهل حدیث وچهل و جایگاه مقدس آن

اگر چهل روز روزه بگیریم به برکات فراوان دست می‌یابیم

یا اگر چهل روز یک بنده گناه نکند علم او فراوان شده و بصیرت  و حکمت از قلب به زبان او جاری می‌شود.

چهل روز باران نوح ادامه داشت تا آن قوم بدکار را نابود نمود.

موسی و قومش چهل سال در بیابان سرگردان شدند.

چهل سال پیامبر اعظم(ص) از خدیجه دور بود و به اعتکاف نشست تا نطفه فاطمه اطهر(س) ریخته شد.

چهل روز نماز خمرشرب پذیرفته نمی‌شود.

رسول خدا صلی الله علیه وآله در چهل سالگی مبعوث شد.
چهل بار خواندن بعضی سوره‏ها و دعاها برای فرج و رفع مشکلات سفارش شده است.
چهل مؤمن اگر به خوب بودن مرده‏ای شهادت دهند، خداوند او را می‏آمرزد...

خب عدد چهل جایگاه بالایی از نظر تکامل دارد.

شاید همین علت تکمیلی است که وعده سی شبه موسی که به عبادت و ... می‌پرداخت با 10 شب اضافه شدن به تکامل می‌رسد و علت بیان شب هم بجای روز شاید به علت راز و نیاز شبانه باشد که از روز بیشتر است و تنهایی شب خود جایگاهی والاست، بعضی اینجا را برای شورش قوم موسی  حدس زده‌اند که اگر او در پایان سی روز برمی‌گشت سامری چنین نمی‌کرد و چنین نمی‌شد اما باید دانست که قوم یهود بدترین قوم تاریخ بوده‌اند از وفا نکردن و پایمردی نداشتن و دشمنی با پیامبران و بهانه تراشی همانطور که در گاو من به آن اشاره داشتم سرآمد هستند و چه بد مردمی هستند بی‌وفایان ، اما مضاعف بر آن موسی هارون را بجای خود خلیفه و وزیر در بین قوم قرار داده بود و این جماعت باید پیرو او می‌بودند نه اینکه گوساله سازی و گوساله پرستی کنند این نشان از بی‌وفایی و عهد شکنی قوم موسی است در ضمن موسی زمان برای بازگشت خود از وعده گاه برای قوم خود تعیین نکرده بود که قوم دست از او و خدایش بکشند و رو سوی گوساله کنند و این خود امتحان بزرگی برای آنها بود که نبود پیامبر نباید مانع پرستش خدا شود قومی که در غیاب پیامبر خداپرستی را کنار بگذارد خاسر است و این بد دردی است و غیر قابل جبران.

پس در حضور حجت همان باید بود که در غیاب او البته او حاضر است و ناظر ما از دیدن او محروم ولی باید حضور او را همیشه در کنار خود ببینیم و همان کنیم که در حضور او.

اما فرض بگیریم که موسی گفته باشد سی روز نیست و ده روز از وعده خود گذشته باشد آیا این دلیل بر سرپیچی و کفر است مسلم این خطاست چرا که می‌توانست برای موسی هر حادثه‌ای رخ دهد و مانع از بازگشت او شود حالا برای همیشه یا برای مدتی که این مورد نبوده اما فرض محال که محال نیست آیا قوم بدون سرپرست بود که نبود موسی در بین آنها خلیفه نهاده بود و جانشین که فرمان او فرمان موسی بود و می‌دانیم که خود هارون نیز پیامبر بوده برعکس امام در بین مردم بیش از یکی نیست ولی پیامبر در یک زمان می‌تواند چند تن پیامبر باشند و می‌دانیم که همه پیامبران اگر در یک زمان باشند هیچ یک با هم اختلاف ندارند مثل ابراهیم و لوط یا موسی و هارون و شعیب یا یحیی و عمران و... ولی رهبری با پیامبر اعظم‌تر و مکرم‌تر است همانطور که ابراهیم بر لوط رهبر بود یا موسی بر هارون و..... حتی یوسف بر یعقوب ..

پس این سرگذشتها برای ما و آیندگان درس است که در غیاب همان باشیم که در حضور هستیم، موسی گفته بود که هارون را فساد پیشه نکند پس قوم باید اینرا آویزه گوش می‌کردند که هارون در راه حق است وقتی او در راه سامری نیست و در خلاف آن پس موسی هم همین است ولی آنها سخن پیامبر را نادیده گرفتند و را فساد را پیش گرفتند همانطور که سخن ختم رسل (ص) را قومی در غدیر شنیدند و در غیاب پیامبر وانهادند.

اما امام باقر علیه السلام فلسفه‏‌ی این کار، آزمایش بنی‌اسرائیل ذکر کرده است پس خداوند همه را با آزمایشاتی می‌سنجد و آزمایش مردان بزرگ هم بزرگ و سخت است.

در روایات می‏خوانیم؛ سی شب آن در ماه ذی‏القعده و ده شب آن در اوّل ماه ذی‏الحجّه بوده است. و حجاج هم این ده روز اول ماه ذی‌الحجه در مکه و انجام اعمال حج می‌باشند که ثواب بسیار دارد و حج میعادگاه عاشقان است و جایگاه پیامبران.

و اهمیت این در شب بسیار است که مردان خدا قدر دانند و گفته شده که هرکس در این نه روز تا قربان را روزه بدارد ثواب یک عمر روزه را می‌برد  (روزه روز قربان که عید همه مسلمین است حرام می‌باشد)و بعد از نماز مغرب و عشاء در این دهه اول ذیحجه اگر کسی دو رکعت نماز بنام نماز دهه اول ذیحجه بگذارد خدا او را در ثواب حجاج بیت‌الحرام شریک گرداند یا انگار او هم حج گذار بوده یعنی ثواب حج تمته دارد.

چگونگی خواندن نماز دهه اول ذی‌الحجه:

بعد از نماز مغرب به این نیت دو رکعت نماز مثل نماز صبح می‌خوانیم که بعد از حمد و سوره آیه وواعدنا یعنی آیه 142 سوره اعراف همین آیه که در صدر نوشته آمده است را می‌خوانیم در رکعت اول و رکعت دوم به همین راحتی و ثواب حج را از خود می‌کنیم انشاءالله.

نتیجه:

اما چگونه می‌توان پذیرفت که حضرت موسی برای غیبت موقّت خود جانشین تعیین کند، امّا خاتم پیامبران صلی الله علیه وآله برای غیبت ابدی خود، جانشینی تعیین نکرده باشد؟!

با آنکه حدیث منزلت که پیامبر خطاب به علی علیه السلام فرمود: «أنت منّی بمنزلة هارون من موسی» تو برای من مثل هارون برای موسی می‏باشی، به صورت متواتر در منابع اهل سنّت آمده است که حای هیچ بهانه را نمی‌گذارد.

 آیا در زمان غیبت امام زمان علیه السلام مردم و امت رسول اعظم(ص) رها شده‏اند؟!

 

اما در آیه بعدی143 اعراف نکات مهمی نهفته است

وَلَمَّا جَآءَ مُوسَی‏ لِمِیقَتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِ‏ّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَینِی وَلَکِنِ انظُرْ إِلَی الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَینِی فَلَمَّا تَجَلَّی‏ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً وَخَرَّ مُوسَی‏ صَعِقاً فَلَمَّآ أَفَاقَ قَالَ سُبْحَنَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ 

143اعراف

و چون موسی به میقات و وعده‏گاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، (موسی) گفت: پروردگارا! خودت را به من نشان ده تا به تو بنگرم! (خداوند) فرمود: هرگز مرا نخواهی دید، ولی به این کوه بنگر، اگر در جای خود برقرار ماند، پس به زودی مرا خواهی دید. پس چون پروردگار موسی بر کوه تجلّی وجلوه نمود (و پرتوی از عظمت خود را بر کوه افکند)، کوه را متلاشی کرد و موسی مدهوش بر زمین افتاد. پس چون به هوش آمد گفت: (خداوندا!) تو منزّهی (که دیده شوی)، من به سوی تو بازگشتم و من نخستین مؤمن هستم.

اینجا من هیچ سخنی ندارم جزء تاکید بر هرگز! سوال این است که این هرگز تا قیامت است یا بعد از آن هم صدق می‌کند؟


بسم الله الرحمن الرحیم

اینجا با همه درد دلت را بگو، می دانی که عقده کرده ای پس کوله بار غمی که بر دوش داری بردار؛ من دارم با تمام حواسم می پذیرم حرفهایت. او نیز چنین می کند،آه که چه لذت بخش شده است.شب و آرامش آن

امشب او درون خود را برون می کند من هم قدرت پیدا می کنم حرفم را میگویم انگار سالهاست که درد خود را فرو خورده ایم. چه می شود کرد گاهی عمری از ما گذشته ولی آنقدر در خودمان بوده ایم که درونمان را ندیده ایم، حال که سیاهی پرده افکنده است بر سراسر گیتی ما خودمان را از درون یافته ایم؛ خدایا چه زیبا همه چیز را به هم منطبق کرده ای تاریکی شب را با روشنی درون و روشنی درون را به عالم معرفت، اینجا همه چیز عالمانه است اگر کمی در آن اندیشه کنی چه شبهای زیبای زیبا یی که بر ما گذشته است. شب چه زیباست!


     بسمه تعالی       

در معنی یعنی کسانی که مرتب مردم را می‌ترسانند.

در همین احوال باید دید که چه کسانی شامل این آیه قرآن هستند

" لئن لم ینته المنافقون والذین فی قلوبهم مرض والمرجفون فی المدینة لنغرینک بهم"(60-احزاب) 

منظورمان را متمرکز کرده ایم روی همین مرجفون اینها مرتب مردم را نامید می‌کنند خود می‌سازند خود پرورش می‌دهند خیالات و مردم را در اینجا و آنجا و هر جا که دستشان، زبانشان، پایشان برسد مردم را به اصطلاح دلشان را خالی می‌کنند. در زمان پیامبر اعظم(ص) اینها نه اینکه در صف دشمن باشند نه اینها در مدینه بودند در کوچه و پس کوچه‌های شهر در بین مومنین خود دشمن خیالی ساخته وسایل و هیبت آنها را بالا برده و بدین طریق کار دشمن را در درون شهر و بین مردم می‌کردند. امروز این افراد در سخنرانی های خود  در مجلات و روزنامه های خود در سایتها و .... هی از دشمن آمریکا و اروپا و اسرائیل می‌گویند از قدرتشان از صنعتشان می‌گویند غولی می‌سازند که خودشان هم باور نمی‌کنند که چنین پرداختی کرده‌اند. حالا مانور می‌دهند که اگر دنیا چه بشود چه خواهند کرد ما را با خاک یکسان می‌کنند بمبهای اتمی آنها چگونه عمل می‌کند قدرت اروپا تمام جهان را فتح کرده، اینها همه برای جنگ با ما یک دست هستند. بله اینها می‌نویسند در صورتی که نمی‌گویند اینها چنین قدرتی داشتند بیست و هفت سال انجام داده‌اند و هر جا همان قدر که توانسته‌اند از هیچ کوششی و هیچ همتی و هیچ دشمنی با ما دریغ نکرده‌اند و نمی‌کنند. آنچه که جلو آنها را گرفته اراده‌های قوی و یکصدایی ملت و رهبران آن بوده و همیشه هم چنین است.آخر چگونه اینها ترس درونی خود را ، عافیت طلبی خود را به ملت منتقل می‌کنند هر جا فرصتی یافته‌اند حتی یک مورد از قدرت ملت و جوانان این کشور نگفتند اما از کوچکترین پیشرفت دشمنان اسلام و کشور چنان بزرگنمایی کردند که خود اروپا و امریکا هم باور نمی‌کنند. بالاخره این سالها بارها شنیدیم که گفتند ما اگر این امتیاز را نداده بودیم پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت می‌رفت و چه و چه می شد و ما را محاصره اقتصادی می کردند و .... آخر مرد حسابی مگر ما تا کنون محاصره اقتصادی نبودیم کدام یک از این کشورها وسایل حساس را به ما داده‌اند. فروختن زباله‌های داروسازی‌هایشان به ما آیا شکستن تحریم اقتصادی است ؟یا کارخانه های غیر استاندارد و از رده خارجشان به ما با به‌به و چه‌چه این آقایان  همراه است یک های تک     (High Tech)است. نه برادران اینها برای دشمنی خود با ما هزار دلیل دارند و هیچ موقع دست بردار نیستند.

مگر ما را همراه خودشان ببینند و ما تحت سلطه آنها و فرمانبر باشیم، در آن صورت استقلال ما رفته هم حیات سیاسی ، اقتصادی و هم مذهبی برای نگهداری ارزشها باید مقاومت کرد و هیچ هم نترسید و بدانیم که می‌توانیم و این مرجفون هم اگر ادامه دادند بنا به نص قرآن کریم باید بجانشان افتاد و نابودشان کرد و چون اینها مثل خوره برجان ملتها هستند وقتی که نابود شوند، آنوقت محیط رشد و اعتلای جامعه فراهم می شود. ما برای نمو افکار هرگونه تلاشی لازم باشد خواهیم کرد و از هیچ کوششی فرو نخواهیم گذاشت حتی اگر نگذارند باز ما تلاش می کنیم و باز تلاش می کنیم و باز تلاش......... که تلاش بهتر از بیکاری و زنگار گرفتن است.


بنام فاتح قلبها

.... فَانظُروُا کَیفَ کَانوا حَیفُ کانتِ الاَفلاءُ مُجتَمِعةً، وَالاَهوَاءُ مُوُتِلفَةً، وَالقُلوبُ مُعَتَدِلَةً، وَالاَیدیِ مُتَرَادِفَةً وَالسُّیوُفُ مُتَناصِرَةً وَالبَصائِرُ نافِذَةً

وَالعَزائِمُ واحِدَةً، أَلَم یَکُونُوا أوباباً فیِ أقطَارِالأرَضِین

وَ مُلُوکاً عَلیَ رِقاب الّعالَمیِن!

فانظُرُوا إلیَ ماصارُوا إلَیهِ فی آخِر اُمُورِهِم، حِینَ وَقَعَت الفُزقَةُ و تَشَتّتَتِ الاُلفَةُ

وَاختَلَفَت الکَلَمةُ وَالأفَئِدَةُ وَتسعَبُوا مُختَلِفینَ وَ تَفَرَّقُوا مُتَارِبِینَ

قَد خَلَعَ الله و عَنهُم لِباسُ کَرامَِتِه وَ سَلَبهُم غَضارَةَ رَفعتِه

وَ بَقِیَ قَصَصُ اَخبارهِمِ فِیکُم عِبَراً لِلمُعتَبِرِیِن.....

تامَّلُو أمرَهُم فِی حالَ تَشَتُّتِهِم وَ تَفَرُّقِهِم....

...... وَأرحامٍ مَقطُوعَةٍ وَ غاراتٍ مَشنُونَةٍ.

خطبه192 نهج البلاغه معروف به قاصعه(کوچک شمردن منظور حقیر شمردن ارزشهای دوران جاهلی است که دوباره اعراب گرفتار آن شده بودن) در سال 40 هجری بیان شده است.

علل پیروزی و شکست ملتها

...... پس اندیشه کنید که چگونه بودند آنگاه که: وحدت اجتماعی داشتند شمشیرها یاری کننده ، نگاه‌ها به یک سو دوخته و اراده‌ها واحد و هسو بود!

آیا در آن حال مالک و سرپرست سراسر زمین نبودند؟

پس به پایان کار آنها نیز بنگرید! در آن هنگام که به تفرقه و پراکندگی روی آوردند، و مهربانی و درستی آنان ازبین رفت، سخن‌ها و دلهایشان گوناگون شده از هم جدا شدند، به حزبها و گروه‌ها پیوستند خداوند لباس کرامت خود را از تن‌شان بیرون آورد و نعمت‌های فراوان شیرین را از آنها گرفت و داستان آنها در میان شما عبرت انگیز باقی ماند.پیروزی با وحدت و اعتماد به نفس

از حالات زندگی فرزندان اسماعیل پیامبر و فرزندان اسماعیل پیامبر ، فرزندان اسرائیل (یعقوب) علیه السلام عبرت گیرید، راستی چقدر حالات ملتها با هم یکسان و در صفات و رفتارشان با یکدیگر همانند است!

زمانی که پراکنده بودند و پادشاهان کسری و قیصر بر آنها حکومت می‌کردند و از محیط‌های سرسبز و آباد دجله و فرات دور بودند هیچ عزتی نداشتند زندگی بیابانی و بدون محبت،دختران را زنده بگور می‌کردند و بت‌ها را پرستش و قطع رحم کرده بودند و غارتگری پیشه آنها شده بود.

می بینیم که در این سخنان به روشنی دوران بدبختی و فلاکت با دوران عزت و سربلندی مقایسه شده و در کلام امیر مومنان موج می‌زند که سرگذشت همه ملتها به هم شبیه است و تفرقه و گروه گروه شدن عامل شکست ملتهاست و برعکس همسو شدن و ید واحد شدن باعث پیروزی ملتهاست هرگاه این وحدت ایجاد شده و نگاه‌ها یک سو و عزم‌ها جزم بوده شکست و عذلت در ملتها راه نداشته و برعکس تیرگی روابط و نگاههای چندسوئی به آسانی باعث شکست و فلاکت آنها بوده.

در زمان کنونی هم مثل دوران کوفه و دوران کوفه هم مثل دوران اسماعیل و ابراهیم و.... همه از این سنت و قانون گریزی نداشته‌اند.

وحدت و یکرنگی و دوست داشتن و محبت ورزیدن و... رمز پیروزی و عزت است تا وقتی که برقرار باشد.

و رفتن بسوی ارزشهای جاهلی از جمله فخر فروختن به پول و داشتن کنیز و برده و به گور سپردن دختران و... شیوخیت و... باعث شکست و ننگ برای ملت است

...